یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۹ - ۰۶:۰۰
دلبستگی احساس تعلق و امنیت ایجاد می‌کند

محسن دهقانی می‌گوید: ما در رابطه‌هایمان دوست داریم دیده شویم. این دلبستگی است که احساس تعلق و امنیت ایجاد می‌کند. کسی که در رابطه احساس امنیت نداشته باشد، دچار اضطراب می‌شود.  

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «زوج‌درمانی هیجان‌محور؛ پویایی‌های هیجان، عشق و قدرت» به قلم لزلی اس. گرینبرگ و رواندا ان. گلدمن به همت انجمن روان‌شناسی آمریکا به چاپ رسیده و به‌تازگی با ترجمه محسن دهقانی و محمدحسین طهرانی زمانی از سوی نشر نی راهی بازار کتاب شده است.
 
محسن دهقانی، یکی از این مترجمان این کتاب، متولد 1347 در اراک و دارای مدرک دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه سیدنی استرالیا، عضو بورد تخصصی انجمن روان‌شناسی استرالیا، رئیس و مؤسس مرکز خدمات روان‌شناسی و مشاوره کیهان و دانشیار روان‌شناسی بالینی و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی است. وی همچنین عضو انجمن جهانی مطالعات درد آمریکا، عضو هسته قطب علمی خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی ایران است.
 
وی تاکنون ده‌ها کتاب در حوزه‌ روانشناسی و موضوعات مرتبط تألیف و ترجمه کرده که «نظریه‌های خانواده درمانی؛ مفاهیم و روش‌ها»، «ارزیابی و درمان خانواده‌ها با استفاده از رویکرد مک مستر»، «اختلالات روان تنی»، «توانمندسازی تاب‌آوری خانواده»، «مغز زنانه» و «مغز مردانه» از آن‌جمله‌اند. كتاب «روانشناسی درد؛ رويكردهای كنترل و درمان» ترجمه محسن دهقانی، در دوره بيست و يكم جایزه كتاب سال جمهوری اسلامی ايران به‌عنوان كتاب سال برگزيده شد. وی پیش از این جایزه ویژه دانشگاه سیدنی استرالیا را نیز دریافت کرده است.

لزلی اس. گرینبرگ

این استاد دانشگاه در گفت‌وگو با خبرنگار ایبنا، ضمن معرفی کتاب «زوج‌درمانی هیجان‌محور؛ پویایی‌های هیجان، عشق و قدرت»، به برخی از موضوعات مهم مطرح شده در این کتاب و اهمیت آن‌ها در زندگی انسان و روابط زوجین، اشاره کرد.
 
آیا نویسنده سرشناس کتاب موجب شد به سراغ ترجمه آن بروید یا موضوع کتاب و ارتباط آن با فعالیت حرفه‌ای شما منجر به ترجمه این اثر شد؟
سال 1369 در بیمارستان روان‌پزشکی مشغول کار روی بیماران اسکیزوفرنی بودم و بیشتر بیماران ما هم آسیب‌دیدگان جنگ بودند. آنجا در جوانی، متوجه شدم که وقتی بیماران اسکیزوفرنی را ترخیص می‌کردیم، یک همبستگی بین کیفیت ارتباط آن‌ها با خانواده و برگشت به اوج بیماری وجود دارد. وقتی خانواده‌ای به ملاقات می‌آمدند از نحوه ملاقات و تعاملات (برخورد، لحن، نوع کلمات و ...) اعضای خانواده به‌ویژه همسر، پیش‌بینی می‌کردم که کدام مریض دوباره بیماری‌اش عود خواهد کرد.
 
از آن زمان به‌صورت جدی‌تر وارد این عرصه شدم و در سال 1371 اولین ترجمه‌ام در این حوزه با عنوان «خانواده درمانی پایه» از سوی انتشارات رشد منتشر شد. پس از ورود به این حوزه، نظریه‌های خانواده‌ درمانی را به‌صورت جدی دنبال کردم. در این مدت، کتاب‌های دیگری را نیز تألیف و ترجمه کردم که کتاب «زوج‌درمانی هیجان‌محور» هم در ادامه همان کتاب‌هاست با این تفاوت که به یک موضوع خاص می‌پردازد؛ مطالعه هیجانات بین زوجین.
 
«هیجان» یکی از موضوعات مهمی است که در زندگی انسان‌ها در اشکال و حالت‌های مختلف بروز پیدا می‌کند و در جای‌جای این کتاب هم مورد تأکید قرار گرفته است.
هیجان امری است که پایه زیستی-شیمیایی یا حتی پایه ژنتیک دارد. وقتی زوجین برای درمان مراجعه می‌کنند، مثلا عنوان می‌کنند که حرف هم را نمی‌فهمیم، من و خانواده‌ام را تحقیر می‌کند، مرا می‌زند و ... . پشت همه این مشکلات، هیجان نهفته است. کار کتاب حاضر این است که انواع هیجانات اصلی که بین زوجین ردوبدل می‌شود را بررسی می‌کند و به خواننده می‌گوید اگر می‌خواهیم کار درمان انجام دهیم، هیجان از مهم‌ترین مولفه‌هایی است که با آن سروکار داریم.
 
یکی از موضوعاتی که در کتاب مطرح می‌شود این است که مثلا وقتی در یک رابطه زوجین داد می‌‌زنند یا قهر می‌کنند، این احساسات از کجا می‌آید؟ ما در رابطه‌هایمان دوست داریم دیده شویم، این دلبستگی است که احساس تعلق و امنیت ایجاد می‌کند. کسی که در رابطه احساس امنیت نداشته باشد، دچار اضطراب می‌شود. وقتی مضطرب هستیم که در رابطه دیده می‌شویم یا نه، دنبال نشانه‌ها می‌گردیم.


وقتی زنی دلبستگی دارد، اگر شوهرش دمق و با ابروهای درهم کشیده به خانه بیاید، احساس ناامنی می‌کند و مطمئن نیست که شوهرش دوستش دارد یا نه؟ در این شرایط، بیشتر احتمال دارد که زن صورت درهم کشیده همسرش را به این نسبت دهد که لابد از من راضی نیست! در این حالت، ترس ایجاد می‌شود و زوجین را به لاک دفاعی می‌برد. ترس یک هیجان خیلی ابتدایی بشر است. در این کتاب بررسی می‌شود که این هیجانات چطور از مغز دیرینه و قدیمی بشر نشأت می‌گیرد. اما بشر دارای یک کورتکس پیچیده هم هست که هیجانات را کنترل می‌کند. دو کتاب «مغز زنانه» و «مغز زنانه» کتاب‌هایی هستند که در این زمینه می‌توانند برای علاقه‌مندان مفید باشد.
 
انسانی که می‌ترسد، دنبال مراقبت می‌گردد. وقتی می‌خواهیم ترس و استرس را در فردی کاهش دهیم، باید رفتار همراه با مراقبت را در پیش بگیریم. در کار درمان وقتی با زوجین اینچنینی روبه‌رو می‌شویم، دو انسانی هستند که آرامش ندارند و هر دو در لاک دفاعی خود هستند. در چنین مواقعی زوجین چیزهایی را سرهم می‌کوبند و هیجاناتی مثل شرم و تحقیر را درهم می‌آمیزند. در چنین رابطه‌ای، یک اتفاق می‌افتد؛ آدم‌ها ارزش و اعتبار هم را تخریب می‌کنند. تحقیر زوج یعنی این‌که، تو پیش من ارزش نداری. ما در آسیب‌شناسی ازدواج، باید این هیجانات را بشناسیم.
 
خیلی وقت‌ها زن‌وشوهرها در حرف هم می‌پرند که شاید موضوعی ساده به نظر برسد، اما این‌کار از نظر من یعنی اینکه آنقدر زوج ترس و هیجان دفاع از خود دارند که هیجان دوست داشتن را فراموش می‌کنند. وقتی ترس در رابطه پررنگ شود، دوست داشتن رنگ می‌بازد.
 

یکی دیگر از مباحث جذاب کتاب، مسأله عشق و نقش آن در استحکام و دوام یک رابطه یا زندگی زوجین است.
مسأله لذت و عشق هم یکی دیگر از هیجاناتی است که در این کتاب بررسی می‌شود. ازدواج انسان‌ها را خوشبخت نمی‌کند. مطالعات طولی در نسل‌ و خانواده‌های مختلف نشان می‌دهد که ازدواج بیشتر برای انسان‌هایی خوب است که زندگی خوب و آرامی داشته‌اند! ازدواج نمی‌تواند ناجی یک زندگی باشد و ضامن خوشبختی. اگر قرار است ازدواج خوشبختی بیاورد، لذت و عشق باید در محیط رشد و پرورش پیدا کرده باشند. در فضایی که این دو مولفه وجود نداشته باشد، حس محبت، دوست داشتن و احساس خوشبختی فروکش می‌کند. 
 
«نیاز به دلبستگی و شکل‌گیری آن»، یکی از موضوعات مورد بحث در کتاب حاضر است. لطفا در این زمینه توضیح دهید.
دلبستگی از دیدگاه بسیاری از نظریه‌پردازان و درمانگران به انگیزه اصلی و حاکم تبدیل شده و از نظر نویسندگان کتاب نیز در حال حاضر بیش از حد برای توضیح تقریبا تمامی عملکردهای انسانی، حتی برای توضیح عشق، به‌کار می‌رود. اما باید توجه داشت که عشق بزرگسالان به‌نظر بیشتر از دلبستگی صرف اما دربردارنده دلبستگی است. گرینبرگ و گلدمن معتقدند که نباید اینطور فرض کرد که همیشه تمامی روابط عاشقانه یا زوجیت‌ها روابط دلبستگی‌اند.
 
انسان‌ها معمولا با سه انگیزه اصلی ازدواج می‌کنند و آن‌را نگاه می‌دارند؛ نخستین انگیزه، دلبستگی است. وقتی ما وارد رابطه‌ای می‌شویم، نیاز به حس تعلق داریم. هرچه این حس را در طول زندگی با والدین و نزدیکان بیشتر تجربه کرده باشیم، در زندگی مشترک این حس را موفق‌تر تجربه خواهیم کرد. دوم اینکه، وقتی ازدواج می‌کنیم، انسانی هستیم که از خود هویتی داریم. وقتی این هویت تحقیر شود، شرم و ترس و احساس بی‌ارزشی در زوجین شکل می‌گیرد. انگیزه سوم در نگه داشتن یک ازدواج، جذابیت است اعم از فیزیکی، رفتاری و کلامی. اگر به نوعی این جذابیت وجود نداشته باشد یا خدشه‌دار شود، مشکل به‌وجود خواهد آمد.


هویت و حفظ آن، مولفه‌ای مهم در زندگی فردی انسان و زندگی مشترک است. این موضوع در کتاب حاضر چگونه تبیین شده است؟
در ازدواج گاهی یک نفر نقش سلطه‌گر و دیگری نقش فرد زیر سلطه را دارد. حتی گاهی با کلام هم بیان می‌شود که «هرچه من بگویم» و دیگری هم به نوعی آن‌را پذیرفته است. در اینجا هویت مورد حمله قرار می‌‌گیرد. این مسأله، هیجان تحقیر را در رابطه فعال می‌کند. یک‌سری نیازها مانند دلبستگی، هویت و دوست داشته شدن، اگر سیراب نشوند، تعارضات زناشویی شکل می‌گیرد و آنوقت برای حفظ هویت دعوا به‌وجود می‌آید. این موضوع در کتاب به‌خوبی توضیح داده شده است.
 
در این کتاب همچنین اشاره شده که در کار با زوجین باید ابتدا فضای امن و آرام ایجاد کنیم. زوجینی که برای مشاوره و درمان مراجعه می‌کنند، این ذهنیت و رویکرد را دارند که من یک مشکل، ضعف یا نارسایی دارم که دوست دارم راجع به آن حرف بزنم و به کمک و حمایت شما نیاز دارم و به حمایت شما امیدوارم.


پروفسور گرینبرگ در مقدمه‌ای که بر ترجمه فارسی این اثر نوشته، به میان تناسب روش زوج‌درمانی هیجان‌محور با موضوع فرهنگ اشاره می‌کند. به‌نظر شما این نوع درمان چقدر با فرهنگ ما سازگاری دارد و می‌تواند موثر واقع شود؟
ما در کشوری هستیم که به‌طور عام کم می‌خوانیم و بیشتر اهل پای منبر نشستن و شنیدن حرف‌های دیگرانیم. بیشتر ملت شفاهی هستیم و کمتر اهل نوشتن و خواندن. این موضوع از آنجا نشأت می‌گیرد که ما ایرانی‌ها هیجانی هستیم و دوست داریم خیلی زود نتیجه بگیریم و کمتر عمیق می‌شویم. دیگر اینکه ما ایرانی‌ها، اهل قهرهای آنی و آشتی‌های آنی هستیم. در این حالت هیجانات، حل نشده و بیان نشده باقی می‌مانند و فقط فرو خورده می‌شوند.
 
اشاره دکتر گرینبرگ به این مسأله است که ما در فرهنگ‌مان استعاره به‌ویژه استعاره زبانی زیاد داریم، زیرا استعاره یک راه کم‌خطرتر است. مثلا زنی که نمی‌تواند از خواسته و هیجانش حرف بزند، مدام می‌گوید خوش‌بحال مردم! این جمله خیلی عمیق و پرعقبه است. ما در فرهنگ‌مان بجای حرف صریح و مستقیم، بیشتر دوست داریم غیرمستقیم و با استعاره حرف بزنیم. این موضوع حتی از دیرباز در غزل‌های شاعران ایرانی نیز بسیار دیده می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها